تولد چهارسالگی گل پسرم
سپاس خدای راست که پروردگار جهانیان است . . .
فرزند دلبندم:
از روزی که صدایت در وجودم طنین انداز شد، شتاب تپیدن قلبم رو به فزونی یافت.
امروز ثانیه ها نام تو را فریاد می زنند و من در اوج عشق، تمام دقایق مانده از عمرم را به همراه زیبا ترین بوسه های عاشقانه به تو هدیه میکنم.
تولدت مبارک عشق طلاییم
عزیز من گل من تولدت مبارک
انشاالله زنده باشی همیشه خنده باشی
تو آسمون آبی مثل پرنده باشی
اینجا که هر نگاهی دیده شود تو ماهی
اسپند دونه دونه چشم نخوری الهی
دیشب تولد گل پسرم علی آقا بود. یه تولد خانوادگی.
قبل مراسم، من و شما و بابایی همراه خاله جون، طبق عادت هر سال رفتیم آتلیه تا عکس یادگاری بندازیم. بعدش اومدیم خونه و اتاق و تزیین کردیم. خلاصه بعد خوردن شام، مراسم شروع شد. با اولین آهنگی که گذاشتم پریدی وسط و لوس بازیاتو شروع کردی. مامان فدای قد و بالات بره که حسابی ذوق داشتی و دلبری میکردی.
حالا دیگه نوبت آوردن کیک بود. یه کیک با طرح باب اسفنجی که سلیقه ی خودت بود با اون شمع و فشفشه های روش خیلی خوشگل شده بود. با چه ذوقی شمع ها رو فوت کردی و همه برات دست زدن. نوبتیم که باشه نوبت باز کردن کادو هاست. بعد از اون کیک و برش زدی واااای چه برشی. بعدشم نشستیم و کیکارو خوردیم.
حالا مگه شما کادوها رو ول میکردی؟ همه رو پهن کردی وسط اتاق و با دایجون مشغول شدی. هر چی هم صدات می کردیم یا باهات حرف می زدیم انگار نه انگار... اصلا نمیشنیدی.
خلاصه این بود از خاطره جشن تولد شما عزیز دل مامان و بابا... انشاالله تولد 200 سالگیت رو جشن بگیری تاج سر مامان.
کادوهای تولد علی جون
کادو ی پدرجون و مادرجون برای نوه گلشون 100 هزار تومن وجه نقد
اینم از کادوی دایی جون
و کادوی خاله جون به علی آقا
دست همه شون درد نکنه
دوستای عزیز عکسای آتلیه هنوز آماده نشد بهتون قول میدم زود زود براتون بذارم
اینم عکسای آتلیه
عکسای خانوادگی رو با اینکه صورتها رو تار کردم ولی بابا جواد اجازه نداد بذارمشون تو وبلاگ.
علی جونم دوست دارم بزرگ شدی همینطوری عین بابایی بشی.
این هم تقدیم با عشق، برا همه دوستای عزیزی که بهمون سرزدن و با تبریکشون خوشحالمون کردن.