دنیای کوچک من
این روزها... گاهی دستهای کوچکش را می گیرم و نگاه میکنم... به ناخن هایش، بند های انگشتانش و به پوستش نگاه میکنم و می بوسمشان. انگار خدا را در مشت های کوچک پسرم پیدا کرده ام. به چشم های او بوسه می زنم .به لبانش چشم میدوزم و به دندانهای زیبایش. با او بازی می کنم و در آغوشم می فشارمش... .
آرام با خود میگویم: پسرم تجلی کوچکی از وجود کبریایی پروردگارم است.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی