سومین مهمونی رمضان
دیشب هشتم تیر مهمونای ویژه داشتیم. استاد عزیزم به همراه دوستای گلم.
دیروز صبح بهت گفتم علی میدونی امشب قراره کی بیاد خونمون؟ گفتی آره خانوم ... . بعد گفتی مامان من بیست تا خانوم معلم دارم. بعدم اسم تک تک معلمات و از اول تا امروز گفتی.
خیلی خوشحال بودی ولی حیف چند دقیقه قبل اومدن مهمونا خوابت برد. بعدش هم دلم نیومد بیدارت کنم. استاد هم گفتن بیدارت نکنم و بذارم بخوابی. وقت رفتن اومد تو اتاقت بهت سر زد و صورتت و بوسید.
حالا از کارات بگم که دیروز برخلاف مهمونی قبلی یه ذره بازیگوش شده بودی و حرف گوش نکن .
اینم عکس یه روز قبل مهمونیه که داری تو تمیز کردن نخود لوبیا کمکم میکنی.
عاشق اینجور کارایی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی