علی آقاعلی آقا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

علی آقا ㋡ عشق طلایی

بازار رفتن علی آقا...

1394/3/22 17:30
نویسنده : مامان الی...
363 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسمل مامانی. امروز سه تایی( من، شما، بابایی) رفتیم جمعه بازار تا واسه شلوارکی که مادرجون چند روز پیش برات خریده بود یه بلوز مناسب بخریم. عزیزم خیلی بازار و دوست داری و تا میفهمی جمعه هست میگی آخ جووون جمعه بازااار.

به محض ورودمون به بازار، گفتی من اسباب بازی میخوام. کوچولوی مامان عشق اسباب بازی هست و هرجا که ببینه لج میکنه واسم بخرین.

وقتی رسیدیم پیش اسباب بازیها و بابایی گفت چی میخوای، یه تفنگ مسلسل گرفتی. با اینکه تو خونه چند مدل تفنگهای جورواجور داری بازم از بین اون همه اسباب بازی تفنگ و انتخاب کردی.

جالبتر از همه اینکه منو بابایی خیلی آروم و یواشکی گفتیم براش یه دمپایی بخریم، شنیدی و گفتی من دمپایی ششتی(شصتی) میخوام. بعد بردیمت کفش ملی و برات یه دمپایی ششتی خوشگل خریدیم.

مبارکت باشه نفسم

 

بعدا نوشت: غروب همون روز تفنگت رو شکوندی یعنی اول زدی زمین خرابش کردی بعد چند ساعت از وسط دو نیمش کردی.غمناک

پسندها (5)

نظرات (1)

مامانی علی(زینب)
6 تیر 94 0:21
ای جووون چقدر شیطون واقعا یه روزه شکوند خخخخخخ
مامان الی...
پاسخ
آره چند ساعت بعد تفنگ و زد به زمین و شکوند. جالب اینه که اصلا به روی خودش هم نیاوورد. انگار تفنگ یکی دیگه بود.